ای افغانان به کجا چنین شتابان
 
درباره وبلاگ


سلام به همه هموطنان عزیز و فارسی زبانان محترم من شفیع سروش هستم حدود 15سال است که در کشور هالند زندگی میکنم متولد کابل هستم وتاحدود 19 سالگی در انجا زندگیمی کردم به دلایل ناامنی و... به کشور هالند مهاجرت کردم ودر انجا تشکیل خانواده دادم واکنون این خلا رادر خود حس میکنم که من کی هستم ؟ ریشه ام کجاست ؟ واکنون در کجا هستم واین وبلاگ را بدین منظور که این خلا وجودی خود را پر کنم والتیامی باشد برای دل من که دوری وطن را دیگر نمیتواند پرکند وبرای شما عزیزان افغان داخل وافغانان دور از وطن باشد که چشمهایمان به نور ان سرزمین الماس نشان منور گردد وهمگی در کنار هم در افغانستان عزیز به خوبی وخوشی زندگی کنیم انشالله
آرشيو وبلاگ


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 73
بازدید کل : 55453
تعداد مطالب : 37
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

افغانستان عزیز
خوش امدید
شنبه 13 خرداد 1391برچسب:, :: 10:36 ::  نويسنده : افغانستان عزیز

مهاجرت افغان‌ها؛ آزمون مرگ و زندگی

تهيه شده توسط محمد رضا گلكوهي
چهارشنبه 12 عقرب 1389 ساعت 12:03

مهاجرت افغان‌ها؛ آزمون مرگ و زندگی

بیشترِ‌ مهاجران افغان به اروپا كسانی اند كه می‌کوشند به زندگی بهتر دست یابند. اما بسیاری اوقات مجبور می‌شوند که این مسیر را به قیمت مرگ دنبال كنند.

مهاجرت پدیده‌ای نیست كه به تازگی وارد زندگی انسان‌ها شده و حیات بشر را در كام فراز و نشیب‌های گوناگون قرار داده باشد. این پدیده از دیر زمانی در میان ملت‌ها رواج داشته و اهداف متفاوتی مردم را به مهاجرت از یک سرزمین به سرزمین مورد نظر دیگر، مجبور نموده است. اما این پدیده در حیات افغان‌ها مفهوم دیگری دارد و حلقهٔ آن در زندگی مردم ما از سه دهه به این سو دایرهٔ وسیع تری یافته است.

هرچند مهاجرت‌های قانونمند در چارچوب قواعد مشخص یك اصل پذیرفته شده در میان جوامع و كشورهای دنیا به شمار می‌رود؛ اما موج مهاجرت افغان‌ها این اصل را شكستانده و مرز قواعد بین المللی را درنوردیده است. چیزی كه عنوان تلخ و زجر دهندهٔ "مهاجرت غیر قانونی" را در فراز زندگی مردم برجسته نموده و دشواری‌های بی شماری را فراروی مردم خلق نموده است.

به باور كارشناسان درخواست پناهندگی بیشتر در میان كتله‌های خاص و دارای وضعیت ویژه صورت می‌گیرد. نادر فرهاد؛ سخنگوی كمیشنری عالی سازمان ملل متحد در امور مهاجران می‌گوید: "درخواست پناهندگی به طور معمول از جانب كسانی صورت می‌گیرد كه برای ادامهٔ حیات در كشور آبایی شان دچار مشكلات خاص باشند. این مشكلات می‌تواند شامل نارضایتی سیاسی با حكومت وقت، داشتن دوسیه‌های حقوقی كه منجر به مرگ وی می‌شود، عضویت در سازمان‌های اجتماعی خاص و یا موانع امنیتی و حقوقی دیگری كه حیات آنان را مورد تهدید قرار داده است، باشد."

اما آیا مهاجران افغان در مجموع از دسته‌هایی می‌باشند كه آقای فرهاد به آن اشاره می‌كند؟ دردمندانه كه جواب منفی است. وی می‌گوید: "ممكن است تعداد اندكی دارای دوسیه‌های فوق باشند؛ اما اكثر كسانی كه به اروپا پناهنده می‌شوند، به دنبال رسیدن به وضعیت رفاهی بهتر و آسایش بیشتر می‌باشند."

در واقع آنان در جستجوی زندگی انسانی با داشتن امكانات قابل قبول می‌باشند. چیزی كه در كشور خود شان نوشداروی نایافتنی است.

انجنیر رحیم؛ معین مركزی وزارت امور مهاجرین می‌گوید: "پناهندگان افغان به اروپا شامل كتله‌های بزرگی از اقشار مختلف می‌باشند كه به طور عمده جوانان هستند. جوانانی كه زمینهٔ كار و اشتغال و در كشورشان وجود ندارد، چشم انداز رسیدن به زندگی بهتر در مملكت شان دیده نمی‌شود و كسانی یا نهادهایی نیز به فكر آنها نمی‌باشند."

حامد شفایی؛ كارشناس مسایل حقوقی می‌گوید: "می توان گفت افغانستان تا کنون بیشترین رقم مهاجر را در بین کشورهای جهان داشته است. از مجموع 22 ملیون مهاجر جهان، حدود چهار تا پنج ملیون نفر را مهاجران افغانستان تشکیل می‌دهند." تعداد بیشتر این مهاجران نیز كسانی اند كه به شكل غیر قانونی وارد كشورهای دیگر شده و با مشكلات بسیاری نیز مواجه می‌شوند.


در پنجهٔ مرگ یا مسیر زندگی

رد شدن از مرزهای صعب العبور، افتادن در موج خروشان دریا، فرار و گریز از واگون‌های ریل در روی صخره‌های سخت، پریدن از موتر‌های تیز رفتار در بیابان‌های وسیع، افتادن در چنگال سگ‌های محافظان سرحدی و... از جمله مواردی اند كه پناهجویان افغان را در مسیر رسیدن به اروپا مورد تهدید قرار می‌دهد. این عوامل همیشه به حالت تهدید باقی نمی‌ماند؛ بلكه در اكثر مواقع باعث قتل، قطع عضو و یا معلولیت دایمی این افراد می‌گردد.

شاه ولی شریفی؛ یكی از مهاجرانی كه مسیر اروپا را از كشور ایران تا سرزمین پهناور انگلیس پیموده است، قصه‌های جانسوز و روایت‌های تلخی از این سفر دارد. وی رویدادهایی را یاد آوری می‌كند كه هر كدام از آنها پیامد مرگ را به دنبال داشته است. او یكی از این موارد را این گونه به یاد می‌آورد: "برای بار دوم وقتی از تركیه عازم یونان بودم به دلیل مشكل اقتصادی راه كوتاه تر و كم مصرف تری را جستجو می‌كردم. تا این كه بالاخره تصمیم گرفتم با قایق‌های بادی پنج نفره مسیر  پر خوف و خطر رود خانه را عبور كنم." به گفتهٔ آقای شریفی، قایق بادی ظرفیت سه تا هفت نفر را دارد كه قیمت آن بین 500 تا 700 دالر بوده و ارزان ترین راه برای عبور از رودخانهٔ می‌باشد كه مرز میان تركیه و یونان است.

وی از بد چانسی یاد آوری نموده می‌گوید: "مشكل زمانی آغاز شد كه قایق خریداری شده ما در موتر فراموش شده و ما پنج نفر در ساحل دریا بلا تكلیف ماندیم. كریم كه رهنمای ما بود، پیشنهاد نمود كه یك قسمت كم عرض دریا را پیدا نموده و با آب بازی از آن عبور كنیم." او از لحظهٔ یاد آوری می‌كند كه سگ‌های محافظان سرحدی تركیه فرا رسیده و وی را با چنگ و دندان خون آلود می‌سازد. اما قضیه به حملهٔ سگ‌ها ختم نمی‌شود. آنان را به شهر "ادیرنه" آورده و از آن جا با شصت نفر مهاجر غیر قانونی دیگر همراه ساخته و به داخل یك بس دو منزله یك جا نموده به سوی سرحد ایران انتقال می‌دهند.

شاه ولی شریفی از زمانی یاد آوری می‌كند که پولیس‌های محافظتی داخل بس با چوب‌های دست داشته شان به جان مهاجران افتاده و شكنجه‌های سختی را برآنان روا می‌دارد؛ به حدی كه صدای گریهٔ زنان مهاجر موجب تحریك احساسات مردم شده و مهاجران را به شورش مجبور می‌سازد.

او زمان زجر دهندهٔ را به خاطر دارد كه حتی می‌تواند منجر به مرگ وی گردد. شریفی تصمیم می‌گیرد كه از كلكین شكستهٔ موتر، خود را بیرون انداخته و با این تصمیم كه یا مرگ یا زندگی از موتر درحال رفتار خود را به بیرون می‌اندازد. این كه چه روزی به حال وی آمده است، خودش این گونه بیان می‌دارد: "زمانی به هوش آمدم كه در كنار سرك و در یك بیابان تاریك افتاده ام، وقتی تصمیم به حركت می‌گیرم، دوباره بی هوش می‌شوم." شریفی این لحظه‌ها را با عنوان "تنازع برای بقا" یاد نموده و تلاش بسیاری انجام می‌دهد تا فاصلهٔ طولانی بیابان با شهر را بپیماید.

نامبرده با گذشت بیست روز، بهبودی حاصل می‌كند؛ اما بازهم از تلاش برای رسیدن به مقصد دست بر نمی‌دارد. او بار دیگر با تحمل مشقت بسیاری موفق می‌شود تا مرزهای تركیه را طی نموده و تا نقطه ای برسد كه از یک جانب خیلی خطرناك بوده و از سویی نیز برای مهاجران غیر قانونی سرنوشت ساز به حساب می‌آید. وی با گذراندن سه ماه در یك كمپ سرد، بدون هیچ گونه امكانات در كشور چكسلواكیا راهی فرانسه و سپس انگلیس می‌شود.

این مسئله، همان چیزی است كه زمانی‌هامربیرگ؛ کمیشنرحقوق بشر شورای اروپا درنامه ای که به تاریخ سوم ماه آگست سال جاری نوشته است، از " فقدان دایمی" بسترها در مراکزاستقبال از پناهندگان و از شرایط  "به دور ازکرامت و خطرناک" در یونان برای کسانی که در آنجا اقامت می‌کنند، شکایت کرده است. تجربهٔ مهاجران افغان نشان می‌دهد كه بسیاری از كمپ‌های سرحدی وضعیت مشابهٔ با چیزی دارد كه در نامهٔ‌هامر بیرگ یاد آوری شده است.

در این میان، نقطهٔ خطرناكی نیز وجود دارد؛ آنجا مرز فرانسه است، جایی كه مهاجران غیر قانونی با جاسازی در داخل كانتنیرهای ریل عبور می‌كنند. وی از كسانی یاد می‌كند كه همسفر وی بوده و در این جریان جان شیرین شان را از دست داده اند. شرح قضیه را آقای شریفی این گونه بازگو می‌كند: "با رسیدن ریل به تنگهٔ كه در آنجا حركت ریل كندتر می‌شود، مهاجران خود را از ریل انداخته و بارها اتفاق افتاده است كه این افراد زیر ریل شده و زندگی خود را از دست دهند و یا هم دست و پای شان زیر ریل شده و قطع شوند."

خطرهایی را كه شریفی از آن یاد می‌كند، مشت نمونهٔ خروار است. برای بسیاری از كسانی كه این مسیر را طی نموده اند، این خطرها پیش آمده و تعداد از آن‌ها را به كام مرگ فرستاده است. جواد آشنا؛ كسی كه اكنون تابعیت استرالیا را داشته و با رفتن از مسیر پاكستان به اندونیزیا این مسیر را طی نموده، موارد دیگری را یاد آوری می‌كند. او می‌گوید: "بسیاراتفاق افتاده است كه کشتی‌های كوچك مسافربری در موج خروشان دریای اندونیزیا با استرالیا غرق شده یا مدت‌ها در میان دریا سرگردان مانده اند، تا این كه بالاخره جان داده اند."

با تمام این مشكلات، رسیدن به اروپا برای مهاجران غیرقانونی یك سرزمین رویایی است كه رسیدن به آنجا به كشیدن هر گونه رنج و درد می‌ارزد. اما آیا سرزمین اروپا همان جایی است كه در چشم انداز این جوانان مهاجر به تصویر كشیده می‌شود؟


غرب؛ سرزمین رویایی مهاجران

اروپا، امریكا، استرالیا و در مجموع كشورهای غربی برای هر كدام از مهاجرانی كه به مقصد می‌رسند، تصویر متفاوتی دارد. این تفاوت بیشتر به ظرفیت فكری مهاجران بستگی دارد تا وضعیت اجتماعی مردمان آن كشورها. یعنی هر كسی ممكن است با خوی و خصلت‌های اجتماعی و آداب و عنعنات آن سرزمین‌ها به اشكال متفاوتی دمساز شود.

ضیا غزنوی كه زمانی با تحمل همان سختی‌های بسیار به كشور ناروی رسیده و اكنون مقیم آن كشور است، اروپا را "سرزمین آرامش" می‌داند. به عقیدهٔ وی مردمان آن سرزمین بسیاری از خصلت‌هایی را دارند كه به راستی ستودنی است." او از موردی یاد می‌كند كه بکسک جیبی اش گم شده و یابنده تا دروازهٔ خانه اش آن را رسانده بود بدون این كه به محتوای آن دست خورده باشد. عین این مورد را شاه ولی شریفی نیز متذكر می‌شود. او كه مدت هفت سال در جامعهٔ انگلستان زندگی نموده از برخورد انسانی مردم غرب خاطرات نیكی را به یاد دارد. او راستگویی، روحیهٔ همكاری، دستگیری از نیازمندان و سایر مواردی از اخلاق نیكو را كه صفات پسندیده است در میان مردم غرب زمین زیاد مشاهده نموده است. از این رو وی می‌گوید: "برای مهاجر افغان كه به تازگی از محیط تحقیر آمیز و زنندهٔ ایران یا كشورهای دیگر وارد اروپا می‌شود به واقعیت که آن كشورها یك سرزمین رویایی است."

اما تنها خوبی‌های مردم آن كشورها نیست كه در برابر مهاجران افغان به تصویر كشیده می‌شود. روی دیگر این سكه ممكن است بسی خطرناك و پر آسیب باشد.

جواد آشنا كه مقیم استرالیا بوده و یكی از مسئولان مركز فرهنگی كاروان می‌باشد، عمده ترین مشكل را نوعی گسست فرهنگی میان نسل اول مهاجران و نسل دوم آن (فرزندان مهاجران) می‌داند. وی از این معضل اجتماعی این گونه یاد آوری می‌كند كه "دلبستگی پدر و مادری كه از سرزمین سنتی شرق رفته از یك طرف و خو گرفتن فرزندان آنان با فرهنگ و خصلت‌های اجتماعی غرب از سوی دیگر، باعث ایجاد یك تضاد خطرناك در سطح یك خانواده می‌شود." او خود شاهد بوده است كه این تضاد اخلاقی منجر به جنجال‌ها و نزاع‌های بسیاری شده و موجب گردیده تا آسیب‌های جدی در كانون گرم خانوادگی افغان‌های مهاجر وارد شود.

او می‌گوید: "فرزندان مهاجر دوست دارند تمام شرایط اجتماعی غرب را بپذیرند و پدر و مادر شان می‌خواهد تا حدودی با عنعنات آبایی شان زندگی نمایند." این دو خواستهٔ متضاد باعث كشمكش و جنجال میان دو نسل موجود مهاجر در غرب می‌گردد.

آقای آشنا این پدیده را در زندگی افغان‌های مهاجر تلخ و ناگوار می‌پندارد. چیزی كه باعث شده تا حیات مرفه غربی در كام آنان زهرناك شده و روز و روزگار شان به خوشی سپری نگردد.

با این حال؛ پرسش اصلی این است كه چرا افغان‌ها در چنین كشمكش‌های روزگار قرار گرفته و كتله‌های بزرگی از آن با این معضل خطرناك اجتماعی دست و پنجه نرم می‌كنند. معضلی كه از یك سو باعث فرار نسل جوان شده و از جانب دیگر باعث می‌گردد تا اقشار بزرگ اجتماعی ما با صرف هزینه‌های گزاف، خویشتن را در مسیری قرار دهند كه هر لحظهٔ آن خطر مرگ را به دنبال داشته و در نهایت نیز به تنگناهای شدیدی گرفتار می‌شوند.


چرا مهاجرت؟

جواب پرسش فوق درعین حالی كه روشن است، راه حل آن از دشواری‌های فوق العاده بزرگ می‌باشد. نادر فرهاد؛ سخنگوی كمیشنری عالی سازمان ملل متحد در امور مهاجران دلیل عمدهٔ این پدیده را وضعیت بی ثبات كشور و نبود چشم انداز روشن از زندگی را در افغانستان می‌داند. آقای فرهاد از درخواست پناهندگی كسانی یاد می‌كند كه در افغانستان دارای شغل مناسب می‌باشند؛ اما صرف نبود چشم انداز روشن از وضعیت سیاسی اجتماعی كشور باعث شده تا از كشورهای غربی تقاضای مهاجرت نمایند.  نمونهٔ دیگری را كه آقای فرهاد یاد آوری می‌كند، مهاجرت اطفال و افراد كم سن و سال به كشورهای غربی است. كسانی كه به دلیل دستیابی به آیندهٔ بهتر راهی مناطق خاور زمین می‌شوند.

در گزارش سالانهٔ سازمان ملل متحد كه از رویدادهای مهاجرت در سال 2009 منتشر شده آمده است که "تعداد اطفال افغان که در سال 2009 خواستار پناهندگی در اروپا شدند به پنج هزار و نهصد نفر می‌رسد در حالی که این آمار در سال 2008، فقط سه هزار و سه صد و هشتاد نفر بود."

انجنیر رحیم می‌گوید: "تاحال بارها از جانب كشورهای اروپایی تصمیم گرفته شده تا این اطفال را از كشور شان عودت دهند؛ اما دولت افغانستان با این تصمیم موافقت نشان نداده است." ولی این كه برای جلوگیری از این وضعیت دولت افغانستان چه كارهایی انجام داده، معین مركزی وزارت امور مهاجرین می‌گوید: "وضعیت افغانستان رو به بهبودی است، ولی تبلیغات باز رسانه‌ها از آزادی غرب باعث شده تا اطفال و جوانان ما فریفتهٔ غرب شده و تصمیم به مهاجرت به آن كشورها را گیرند."

ولی تنها مسئلهٔ ناامنی و نبود تصویر روشن زندگی نیست كه باعث مهاجرت افغان‌ها گردیده، عوامل دیگری نیز دركار است. به نظر آقای فرهاد "نبود زمینه‌های شغلی و تسهیلات رهایشی مناسب یا رسیدن به كسب درامد بیشتر و رشد و ترقی وضعیت اقتصادی نیز جزئی از این عوامل می‌باشد."

انجنیر رحیم؛ عوامل عمدهٔ مهاجرت غیر قانونی افغان‌ها را نبود اشتغال و زمینه‌های كاری در كشور می‌داند. اما این كه چه نهادهایی در قبال چنین نارسایی‌ها پاسخگو می‌باشد، به عقیدهٔ مردم دولت مسئول اصلی این موارد می‌باشد.

حبیب الله؛ كارگر سادهٔ كه به خاطر یك كار ساده و یك روزه ساعت‌ها در سر چوك منتظر می‌ماند، با یاد آوری مسئلهٔ بی كاری می‌گوید: "با گذشت نه سال تا هنوز فابریكه‌های تولیدی در كشور ایجاد نشده كه جوانان در آنجا مشغول كار شوند." وی دلیل اصلی عدم مهاجرت خودش را نبود بودجهٔ كافی دانسته می‌گوید: "اگر پول سفر خرج می‌داشتم یك روز هم در این ملك نمی‌نشستم."

این كه دولت تا كنون چه كارهایی در قبال فراهم آوری بسترهای مناسب كار برای جوانان فراهم آورده، انجنیر رحیم می‌گوید: "دولت به تنهایی كاری نمی‌تواند؛ بلكه وظیفهٔ متشبثین خصوصی، سرمایه داران ملی و رهبران مردمی است تا در این راستا دولت را یاری كنند." وی این مسئولیت را سرمایه گذاری سرمایه داران داخلی و خارجی در افغانستان دانسته می‌گوید: "كشورهایی كه از موج مهاجرت افغان‌ها شاكی اند، باید در داخل افغانستان سرمایه گذاری نموده و در راستای حل این معضل اجتماعی، دولت افغانستان را یاری نمایند."


قانونمند شدن مهاجرت افغان‌ها

راه حل دیگر این مشكل، محدود كردن و قانمند شدن این پدیده می‌باشد. به گفته نادر فرهاد، "دولت معتقد است چارچوب‌های قانونی را برای مهاجرت قانونمند افغان‌ها در كشورهای همسایه و ممالك دور فراهم سازد." به باور وی "نیازمندی كشورهای دیگر به نیروی كار و موجودیت پوتانسیل‌های كاری در جامعه افغانستان، مقتضی است تا میكانیزم‌های منظم میان دولت‌های مهاجر پذیر و دولت افغانستان فراهم شود تا دیگر نسل جوان افغان دچار چنین مشكلاتی نباشند."

انجنیر رحیم در پاسخ به این سوال كه دولت افغانستان چه كارهایی در این خصوص انجام داده می‌گوید: "اقدام‌هایی در حال انجام است؛ اما شرایط كشورها مانع از اجرای بعضی قراردادها می‌شوند. از جمله اینكه كشور ایران برای مهاجرت قانونی كارگران افغان، شرط خروج خانواده‌های آنان را از ایران پیشكش می‌كند كه برای دولت افغانستان قابل قبول نیست." ولی وی در مورد طرح‌های مهاجرت پذیری قانونی از جانب كشورهای غربی اظهار بی خبری می‌كند و می‌گوید در این خصوص تنها اقدام ما دفاع از عدم عودت مهاجران افغان از اروپا می‌باشد.

وی می‌گوید: "در جریان سال جاری بیش از صد نفر از كشور انگلستان و تعداد دیگری نیز از كشورهای‌هالند، ناروی، سویدن و سایر كشورهای اروپایی به افغانستان عودت داده شده اند كه در قبال آن مبلغی پول از طریق سازمان بین المللی مهاجرت “IOM” به آنان پرداخته می‌شود تا برای ایجاد شغل در افغانستان به مصرف برسد و حتی اكثر اوقات با این پول وسایل كاری برای مهاجران عودت كننده خریداری می‌شود تا با ایجاد بستر كاری در افغانستان ماندگار شوند."

اما به اعتقاد بسیاری از كارشناسان این طرح‌ها در مجموع نمی‌تواند جوابگوی موج عظیمی از مهاجرت افغان‌ها به كشورهای اروپایی باشد. محمد رفیع رفیق صدیقی؛ كه تحصیل كردهٔ رشته روانشناسی در تركیه است می‌گوید: "باید دولت زمینه‌های كار و زندگی سالم را در كشور فراهم نموده و روحیهٔ وطن دوستی را در بین جوانان ترویج كند." به عقیدهٔ آقای آصفی كه خود تجربهٔ زندگی در كشور بیگانه را احساس نموده "اگر یك جوان افغان حس وطن دوستی در فكرش نهادینه شود، سعی خواهد كرد با مشكلات موجود مقابله نموده و در راه آبادی وطن تلاش خواهد كرد." درحالی كه به عقیدهٔ وی این روحیه در میان جوانان افغان موجود نیست. او تنها راه تحقق این هدف را تبلیغ از طریق رسانه‌های موجود در كشور می‌داند.

این همان نكتهٔ است كه انجنیر رحیم نیز بدان باور داشته و اشاره می‌كند. وی می‌گوید: "رسانه‌های ما باید به جای تبلیغ مظاهر فریبنده زندگی در غرب، به جوانان این ایده را تزریق نمایند كه در راستای بازسازی وطن خویش و ساختن آن با معیارهای مدرن سعی نمایند."

به هر صورت، به عقیدهٔ انجنیر رحیم، رسیدن به این آرزوها و نجات از این بدبختی‌ها امری است كه به آسانی میسر نبوده و نیازمند فداكاری‌های بسیار از جانب مردم، دولت، جوانان و تمام اقشار مردم افغانستان می‌باشد.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
  • ردیاب خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان افغانستان عزیز و آدرس afghanistanaziz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.